مداخله درمانی برای زوجین با تجربه ناباروری با رویکرد زوج درمانی هیجان مدار

مداخله درمانی برای زوجین با تجربه ناباروری با رویکرد زوج درمانی هیجان مدار

Therapeutic Intervention for Couples Experiencing Infertility: An Emotionally Focused Couples Therapy Approach

 

چکیده:

ناباروری [Infertility] با تلاقی مسائل روانشناختی و اجتماعی، می‌تواند منجر به غم و اندوه پیچیده، اضطراب، افسردگی و حتی آسیب روحی برای زوجین شود.

تحقیقات موجود بر روی مداخلات خاص برای زوج‌های نابارور نشان می‌دهد، زوج‌هایی که از روش‌های مقابله بر پایه “ایجاد معنا” استفاده می‌کنند و ارتباط دو نفره [dyadic communication] مؤثرتری دارند، پیشرفت قابل توجهی را تجربه می‌کنند.

درمان زوجین با رویکرد هیجان مدار [Emotionally Focused Couples Therapy] مسیری برای به کارگیری راهبردهای مقابله بر پایه “ایجاد معنا” فراهم می‌کند که در پژوهش‌های جدید مطرح شده است. همچنین این روش به هر یک از شرکا امکان می‌دهد تا تجربیات احساسی منحصر به فرد خود را از طریق روایت داستان‌هایشان بیان کنند.

این مقاله، رویکرد خاص مشاوره با تمرکز بر هیجان را برای زوج‌های نابارور ارائه می‌دهد. همچنین به کاربری کلی این روش در عمل [general implications for practice] اشاره کرده و پیشنهاداتی را برای تحقیقات آتی مطرح می‌کند.

مقدمه

بعد از چندین بار تلاش ناموفق برای بچه‌دار شدن، هانا احساس گم‌گشتگی، تنهایی و افسردگی می‌کرد. او همیشه آرزوی مادر شدن را داشت. همسرش، سم، نیز نمی‌دانست چطور از او حمایت کند، در حالی که خودش هم با احساس شرمندگی و انزوا دست و پنجه نرم می‌کرد. حالا هانا و سم بعد از درمان‌های ناموفق لقاح مصنوعی ، زیر بار ده‌ها هزار دلار بدهی بودند. فشار عاطفی و مالی کم‌کم روی رابطه‌شان تاثیر گذاشته بود. آن‌ها همچنین در به اشتراک گذاشتن تجربه‌شان با دوستان و اعضای قابل اعتماد خانواده با مشکل روبرو بودند، چرا که اغلب با نصیحت‌های بی‌فایده مواجه می‌شدند. این باعث عصبانیت آن‌ها نسبت به عزیزانشان می‌شد و در عین حال احساس گناه می‌کردند.

داستان هانا و سم منحصر به فرد نیست. ناباروری یک پدیده جهانی است که همه گروه‌های مردم در سراسر دنیا را تحت تاثیر قرار می‌دهد (کوزینو و دومار، ۲۰۰۷). بر اساس یک مطالعه‌ی اخیر از مرکز تحقیقات پیو، ۳۳ درصد از مردم ایالات متحده یا خود با ناباروری به صورت مستقیم روبرو بوده‌اند و یا زوجی را می‌شناسند که در حال حاضر با این مشکل دست و پنجه نرم می‌کنند (لیوینگستون، ۲۰۱۸). با این حال، میزان ناباروری با در نظر گرفتن نژاد، تحصیلات و درآمد تغییر می‌کند. زنان اقلیت بسیار کمتر از زنان سفیدپوست به درمان‌های ناباروری روی می‌آورند. در مقابل، زنان سفیدپوست با مدرک دانشگاهی و درآمد سالانه ۷۵ هزار دلار یا بیشتر، با نرخ ۴۸ درصد با درمان‌های ناباروری در ارتباط هستند (لیوینگستون، ۲۰۱۸). این تفاوت در میزان شیوع احتمالا به دلیل هزینه بالای درمان‌های ناباروری و در نتیجه دسترسی کمتر به مراقبت‌های مرتبط با آن است. ناباروری به طور کلی برای زنان زیر ۳۴ سال، پس از ۱۲ ماه تلاش ناموفق برای بارداری، و برای زنان ۳۵ سال به بالا، پس از ۶ ماه تلاش ناموفق تعریف می‌شود (کوزینو و دومار، ۲۰۰۷).

با این حال، تجربه منحصربه‌فرد جنبه‌های روان‌شناختی و اجتماعی ناباروری یک طیف به شمار می‌رود. تقاطع‌های جنسیت، غم، تروما، فرهنگ و جامعه به شیوه‌هایی با هم ترکیب می‌شوند که تجربه‌ای منحصر به فرد را برای هر زوج رقم می‌زنند. ناباروری یک فرایند تروماتیک «نامرئی» است و بسیاری از زوج‌ها را با احساس مبهم سوگ و بدون راهی روشن برای حل آن در بافت حمایتی اجتماعی رها می‌کند (جافه، ۲۰۱۷). برای درک کار درمانی با این زوج‌ها، تجربه تروماتیک ناباروری باید در چارچوب جنسیت و همچنین کل زوج بررسی شود. علاوه بر این، زوج‌ها ممکن است بین مراحل مختلف پزشکی ناباروری در نوسان باشند، از جمله کشف اولیه ناباروری، مشاوره پزشکی، مداخله پزشکی و سقط مکرر جنین. زوجین ممکن است به فناوری‌های کمک‌باروری  مانند IVF روی آورند که پرهزینه و زمان‌بر هستند. این منجر به انبوهی از تجربیات منحصر به فرد همراه با احساس غم و اندوه، فقدان مبهم، ناامیدی و اضطراب می‌شود (گوزویسیل و همکاران، ۲۰۱۹؛ پلکوئین و همکاران، ۲۰۱۸). اگرچه مداخلات پزشکی به طور کامل مورد بررسی قرار گرفته‌اند، اما در مقالات علمی توجه کمی به تأثیرات روانی-اجتماعی ناباروری بر زوجین می‌شود (کوزینو و دومار، ۲۰۰۷). علیرغم شیوع بالای ناباروری و ماهیت منحصر به فرد و تروماتیک تجربه آن، محققان در زمینه مشاوره و روانشناسی در حال حاضر پاسخ‌های کمی در رابطه با درمان تخصصی برای این افراد دارند (کازو و همکاران، ۲۰۱۹؛ جافه، ۲۰۱۷). بنابراین، این مقاله به توصیف نیازهای روانی زوج‌های نابارور پرداخته و درمان زوجین با رویکرد عاطفه محور (EFCT) را به عنوان رویکردی بهینه برای برآوردن این نیازها معرفی می‌کند.

تاثیرات فردی و سیستمی ناباروری

تاثیرات ناباروری بر سلامت روان زنان

تا به امروز، بخش زیادی از مقالات مربوط به تأثیرات ناباروری بر سلامت روان، بر تجربه زنان، به ویژه زنان سفیدپوست تمرکز داشته است (لوک و لوک، ۲۰۱۵). با توجه به اینکه اغلب انتظار اجتماعی برای بچه‌دار شدن بر دوش زنان است، جای تعجب ندارد که بار اصلی مشکل ناباروری در زوج‌های با جنسیت متفاوت اغلب بر دوش زنان گذاشته شود. این فشار در صورت بروز ناباروری منجر به احساس گناه و شرمندگی در زنان می‌شود. با این حال، توزیع علت پزشکی ناباروری در مردان و زنان تقریباً برابر است، به طوری که شریک زن به تنهایی در ۳۰.۶ درصد موارد و شریک مرد به تنهایی در ۲۹.۲ درصد موارد مسئول ناباروری هستند (و علل باقیمانده مربوط به هر دو شریک یا علل ناشناخته است؛ فرهی و همکاران، ۲۰۱۱). با وجود این، فرهنگ مدرن بارها پیام‌های پنهان و حتی آشکار به زنان می‌دهد که هویت آن‌ها در توانایی باروری‌شان خلاصه می‌شود (سویکل و همکاران، ۲۰۰۴؛ گوزویسیل و همکاران، ۲۰۱۹).

در نتیجه، زمانی که به هر دلیلی زنان قادر به برآورده کردن آن انتظار نباشند، ممکن است اضطراب و افسردگی بیشتری را تجربه کنند (گوزویسیل و همکاران، ۲۰۱۹؛ لیکریدو و همکاران، ۲۰۰۹). علاوه بر این، صرفا تمایل به تشکیل خانواده می‌تواند با آگاهی از ناباروری، احساس غم، شوک و تروما را به همراه داشته باشد. محققان پیشین دریافتند زنانی که تحت درمان ناباروری قرار می‌گیرند، به طور قابل توجهی احساس ناامیدی، اضطراب و اندوه بیشتری را تجربه می‌کنند (گوزویسیل و همکاران، ۲۰۱۹).

مطالعه دیگری که با استفاده از مصاحبه‌های روانشناختی و تشخیصی، میزان شیوع اختلالات روانی را در میان زنانی که به دنبال درمان ناباروری بودند، بررسی کرد، تکان‌دهنده بود. بر اساس این مطالعه، ۴۰ درصد از زنان مصاحبه شده، معیارهای لازم برای ابتلا به یک اختلال روانی را داشتند (چن و همکاران، ۲۰۰۴). از نمونه زنان مصاحبه‌شده، ۲۳ درصد تمام معیارهای اختلال اضطرابی و ۱۷ درصد معیارهای اختلال افسردگی اساسی را داشتند. این میزان شیوع بسیار بالاتر از نرخ جمعیت عمومی باقی می‌ماند (ولگستن و همکاران، ۲۰۰۸).

تاثیر ناباروری بر سلامت روان مردان

با اینکه حجم مطالعات در این زمینه کمتر است، اما مردان نیز در طول درمان ناباروری، فشار روحی قابل توجهی را تجربه می‌کنند (لوک و لوک، ۲۰۱۵). تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که ناباروری مردان تا حد زیادی از ادبیات دانشگاهی، چه در حوزه پزشکی و چه در حوزه سلامت روان، کنار گذاشته شده است (جوجا و همکاران، ۲۰۱۵). این واقعیت، باور غلط اجتماعی و فرهنگی مذکور مبنی بر اینکه علت ناباروری عمدتاً بر دوش زنان است را تقویت می‌کند، حتی در حالی که مردان نیز به طور مساوی در تجربه ناباروری در زوج‌های با جنسیت متفاوت سهیم هستند. به طور کلی، مردان نسبت به زنان، دیرتر در فرآیند ناباروری دچار فشار روحی می‌شوند (جوجا و همکاران، ۲۰۱۵). این فشار طیف گسترده‌ای دارد. با این حال، میزان شیوع اضطراب و افسردگی در بین مردان نابارور ممکن است ۵ درصد بیشتر از جمعیت عمومی باشد (ولگستن و همکاران، ۲۰۰۸). برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند زمانی که مردان علت ناباروری شناخته می‌شوند، سطح فشار روحی حتی بالاتر می‌رود و منجر به احساس شرم، گناه و اندوه می‌شود (جوجا و همکاران، ۲۰۱۵). صرف نظر از علت ناباروری، مردان در طول درمان‌های ناباروری ممکن است به دلیل احساس کلی ناتوانی و تصویر منفی از خود، در کنار احساسات آمیخته‌ی فقدان و تروما، دچار رنج شوند (کوزینو و دومار، ۲۰۰۷؛ جوجا و همکاران، ۲۰۱۵؛ ولگستن و همکاران، ۲۰۰۸).

 

تاثیرات سیستمی ناباروری بر زوجین

در حالی که تأثیرات ناباروری بر سلامت روان به صورت فردی باقی می‌ماند، باید به تأثیرات سیستمی آن بر زوجین نیز توجه کرد. هزینه‌های زمانی و مالی مرتبط با درمان ناباروری می‌تواند فشار قابل توجهی بر رابطه وارد کند (کوزینو و دومار، ۲۰۰۷؛ پاش و سالیوان، ۲۰۱۷؛ پلکوئین و همکاران، ۲۰۱۸). علاوه بر این، تلاش برای بچه‌دار شدن ممکن است به کانون اصلی رابطه تبدیل شود و به دلیل الزامات مربوط به انجام فناوری‌های کمک‌باروری (ART)، تمامی جنبه‌های زندگی روزمره از جمله گفتگوهای معمولی، کارهای روزانه و تعهدات اجتماعی را تحت الشعاع قرار دهد. زوج‌ها در طی عبور از این مسیر جدید، ممکن است متوجه شوند که الگوهای همیشگی ارتباط و صمیمیت فیزیکی‌شان به طور چشمگیری تغییر کرده است. همچنین، الگوهای ارتباطی آن‌ها ممکن است تحت تاثیر قرار گیرد، زیرا هر یک از زوجین در تلاش برای مقابله با ترومای ناباروری هستند. ممکن است دامنه واکنش زوجین از اجتناب از پردازش مناسب تأثیر ناباروری بر روابطشان تا برون‌ریزی‌های شدید عاطفی همراه با سرزنش متقابل، شرمندگی و خشم نسبت به شریک زندگی‌شان متغیر باشد (پلکوئین و همکاران، ۲۰۱۸؛ سلیمانی و همکاران، ۲۰۱۴).

این وضعیت می‌تواند برای هر دو عضو زوج بسیار آزاردهنده باشد و به طور سیستمی به رابطه آسیب برساند (کازو و همکاران، ۲۰۱۹؛ گالست، ۲۰۱۸؛ پاش و سالیوان، ۲۰۱۷). تمرکز بر اهداف بلندمدت نیز برای آن‌ها دشوارتر می‌شود و اغلب برخی از آرزوهای شخصی را برای اختصاص زمان و منابع کافی به فناوری‌های کمک‌باروری کنار می‌گذارند. بسیاری از فناوری‌های کمک‌باروری نیازمند برقراری رابطه جنسی در زمان مشخص هستند که اغلب حس عاشقانه و صمیمیت معمول را از بین می‌برد. این امر در طول درمان ناباروری باعث ایجاد مشکلات جنسی در زوج می‌شود که ممکن است در دراز مدت نیز ادامه داشته باشد (گالست، ۲۰۱۸؛ سلیمانی و همکاران، ۲۰۱۴).

این تجربیات برای بسیاری از زوج‌هایی که تحت درمان ناباروری قرار می‌گیرند، با افزایش اختلاف در رابطه، عدم رضایت جنسی و حتی فروپاشی رابطه یا طلاق همراه است (کازو و همکاران، ۲۰۱۹). مواجهه با درمان ناباروری و احتمالاً آینده‌ای متفاوت بدون فرزند، تنها عامل استرس‌زا برای زوج‌های نابارور نیست. بسیاری از زوج‌هایی که به دنبال درمان ناباروری هستند، یک یا چند بار تجربه سقط جنین داشته‌اند که آن نیز یک رویداد تروماتیک در نظر گرفته می‌شود (جافه، ۲۰۱۷). این رویدادهای تروماتیک، دلبستگی در رابطه را برهم می‌زنند و الگوهای معمول برقراری ارتباط و ابراز احساسات را مختل می‌کنند (سلیمانی و همکاران، ۲۰۱۴). با تغییر دلبستگی زوج به دلیل رویداد تروماتیک، الگوهای ارتباطی ممکن است به طور چشمگیری تغییر کنند و در نتیجه رابطه آسیب ببیند (گاف و همکاران، ۲۰۰۶؛ گورونتی و همکاران، ۲۰۱۰).

نه تنها سلامت عاطفی و رابطه‌ای زوج در خطر است، بلکه اثربخشی خود درمان ناباروری نیز تحت تاثیر قرار می‌گیرد (گالست، ۲۰۱۸). استرس شدید مرتبط با ناباروری، تاثیر چرخه‌ای بر توانایی باروری زوج دارد و بر تمایل آن‌ها به ادامه شرکت در درمان ناباروری و همچنین بر سلامت باروری‌شان به صورت فیزیکی، تأثیر می‌گذارد. استرس می‌تواند تأثیر منفی بر سیستم تولیدمثل زنان داشته باشد، در حالی که ممکن است با کاهش تعداد اسپرم در مردان نیز همراه باشد (لینچ و همکاران، ۲۰۱۴). بنابراین، اثر چرخه‌ای استرس، موفقیت خود درمان ناباروری را تشدید می‌کند.

به طور کلی، مردان نسبت به زنان، دیرتر در فرآیند ناباروری دچار فشار روحی می‌شوند (جوجا و همکاران، ۲۰۱۵). این فشار طیف گسترده‌ای دارد. با این حال، میزان شیوع اضطراب و افسردگی در بین مردان نابارور ممکن است ۵ درصد بیشتر از جمعیت عمومی باشد (ولگستن و همکاران، ۲۰۰۸). برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند زمانی که مردان علت ناباروری شناخته می‌شوند، سطح فشار روحی حتی بالاتر می‌رود و منجر به احساس شرم، گناه و اندوه می‌شود (جوجا و همکاران، ۲۰۱۵). صرف نظر از علت ناباروری، مردان در طول درمان‌های ناباروری ممکن است به دلیل احساس کلی ناتوانی و تصویر منفی از خود، در کنار احساسات آمیخته‌ی فقدان و تروما، دچار رنج شوند (کوزینو و دومار، ۲۰۰۷؛ جوجا و همکاران، ۲۰۱۵؛ ولگستن و همکاران، ۲۰۰۸).

تاثیرات سیستمی ناباروری بر زوجین

در حالی که تأثیرات ناباروری بر سلامت روان به صورت فردی باقی می‌ماند، باید به تأثیرات سیستمی آن بر زوجین نیز توجه کرد. هزینه‌های زمانی و مالی مرتبط با درمان ناباروری می‌تواند فشار قابل توجهی بر رابطه وارد کند (کوزینو و دومار، ۲۰۰۷؛ پاش و سالیوان، ۲۰۱۷؛ پلکوئین و همکاران، ۲۰۱۸). علاوه بر این، تلاش برای بچه‌دار شدن ممکن است به کانون اصلی رابطه تبدیل شود و به دلیل الزامات مربوط به انجام فناوری‌های کمک‌باروری (ART)، تمامی جنبه‌های زندگی روزمره از جمله گفتگوهای معمولی، کارهای روزانه و تعهدات اجتماعی را تحت الشعاع قرار دهد. زوج‌ها در طی عبور از این مسیر جدید، ممکن است متوجه شوند که الگوهای همیشگی ارتباط و صمیمیت فیزیکی‌شان به طور چشمگیری تغییر کرده است. همچنین، الگوهای ارتباطی آن‌ها ممکن است تحت تاثیر قرار گیرد، زیرا هر یک از زوجین در تلاش برای مقابله با ترومای ناباروری هستند. ممکن است دامنه واکنش زوجین از اجتناب از پردازش مناسب تأثیر ناباروری بر روابطشان تا برون‌ریزی‌های شدید عاطفی همراه با سرزنش متقابل، شرمندگی و خشم نسبت به شریک زندگی‌شان متغیر باشد (پلکوئین و همکاران، ۲۰۱۸؛ سلیمانی و همکاران، ۲۰۱۴).

این وضعیت می‌تواند برای هر دو عضو زوج بسیار آزاردهنده باشد و به طور سیستمی به رابطه آسیب برساند (کازو و همکاران، ۲۰۱۹؛ گالست، ۲۰۱۸؛ پاش و سالیوان، ۲۰۱۷). تمرکز بر اهداف بلندمدت نیز برای آن‌ها دشوارتر می‌شود و اغلب برخی از آرزوهای شخصی را برای اختصاص زمان و منابع کافی به فناوری‌های کمک‌باروری کنار می‌گذارند. بسیاری از فناوری‌های کمک‌باروری نیازمند برقراری رابطه جنسی در زمان مشخص هستند که اغلب حس عاشقانه و صمیمیت معمول را از بین می‌برد. این امر در طول درمان ناباروری باعث ایجاد مشکلات جنسی در زوج می‌شود که ممکن است در دراز مدت نیز ادامه داشته باشد (گالست، ۲۰۱۸؛ سلیمانی و همکاران، ۲۰۱۴).

این تجربیات برای بسیاری از زوج‌هایی که تحت درمان ناباروری قرار می‌گیرند، با افزایش اختلاف در رابطه، عدم رضایت جنسی و حتی فروپاشی رابطه یا طلاق همراه است (کازو و همکاران، ۲۰۱۹). مواجهه با درمان ناباروری و احتمالاً آینده‌ای متفاوت بدون فرزند، تنها عامل استرس‌زا برای زوج‌های نابارور نیست. بسیاری از زوج‌هایی که به دنبال درمان ناباروری هستند، یک یا چند بار تجربه سقط جنین داشته‌اند که آن نیز یک رویداد تروماتیک در نظر گرفته می‌شود (جافه، ۲۰۱۷). این رویدادهای تروماتیک، دلبستگی در رابطه را برهم می‌زنند و الگوهای معمول برقراری ارتباط و ابراز احساسات را مختل می‌کنند (سلیمانی و همکاران، ۲۰۱۴). با تغییر دلبستگی زوج به دلیل رویداد تروماتیک، الگوهای ارتباطی ممکن است به طور چشمگیری تغییر کنند و در نتیجه رابطه آسیب ببیند (گاف و همکاران، ۲۰۰۶؛ گورونتی و همکاران، ۲۰۱۰).

نه تنها سلامت عاطفی و رابطه‌ای زوج در خطر است، بلکه اثربخشی خود درمان ناباروری نیز تحت تاثیر قرار می‌گیرد (گالست، ۲۰۱۸). استرس شدید مرتبط با ناباروری، تاثیر چرخه‌ای بر توانایی باروری زوج دارد و بر تمایل آن‌ها به ادامه شرکت در درمان ناباروری و همچنین بر سلامت باروری‌شان به صورت فیزیکی، تأثیر می‌گذارد. استرس می‌تواند تأثیر منفی بر سیستم تولیدمثل زنان داشته باشد، در حالی که ممکن است با کاهش تعداد اسپرم در مردان نیز همراه باشد (لینچ و همکاران، ۲۰۱۴). بنابراین، اثر چرخه‌ای استرس، موفقیت خود درمان ناباروری را تشدید می‌کند.

 

راهبردهای مقابله و درمان برخی از مطالعات دانشگاهی بر اعتبار مدل‌های مختلف مقابله برای زوج‌هایی که با ناباروری روبرو هستند، صحه می‌گذارند (لوک و لوک، ۲۰۱۵؛ پاش و سالیوان، ۲۰۱۷). زوج‌هایی که حمایت اجتماعی و درمانی خاص ناباروری دریافت می‌کنند، در مقایسه با زوج‌هایی که چنین حمایتی دریافت نکرده‌اند، پریشانی کمتری را تجربه می‌کنند (کازو و همکاران، ۲۰۱۹). در مقابل، زوج‌هایی که از راهبردهای مقابله‌ای اجتنابی استفاده می‌کنند، مانند اجتناب از برقراری ارتباط در مورد ناباروری یا انجام فعالیت‌هایی برای دور زدن پرداختن به ناباروری در رابطه خود، سطح بالاتری از پریشانی رابطه‌ای را تجربه کرده‌اند. زوج‌هایی که از مقابله مبتنی بر معنا استفاده می‌کنند (یعنی راهبردهای مقابله‌ای که حول محور قرار دادن ارزش‌ها و باورها در تجربیات زندگی‌شان می‌چرخد) کمترین میزان پریشانی را تجربه کرده‌اند. علاوه بر این، زوج‌هایی که به طور فعال از شریک زندگی خود به عنوان یک راهبرد مقابله‌ای مثبت استفاده می‌کنند، بخشی از استرس ناشی از درمان ناباروری را کاهش می‌دهند (لوک و لوک، ۲۰۱۵). به طور خاص، زوج‌هایی که شریک زندگی خود را به عنوان یک مکان امن و تاییدکننده برای برقراری ارتباط در مورد احساسات و تجربیات خود در مورد ناباروری در نظر می‌گیرند، یا به شرکای خود برای کمک به مراقبت‌های شخصی کلی خود تکیه می‌کنند، در کل پریشانی کمتری را تجربه می‌کنند و مثبت‌ترین نتایج رابطه‌ای را دارند (کازو و همکاران، ۲۰۱۹؛ پاش و سالیوان، ۲۰۱۷). تحقیقات به فواید روابط حمایتی که مستقیماً تجربیات ناباروری و ترومای عاطفی مرتبط با آن را تأیید می‌کنند، اشاره دارد.

علاوه بر این، کیفیت ارتباط بر مقابله زوج‌هایی که با ناباروری روبرو هستند، تأثیر می‌گذارد. شرکا بر اساس ارزیابی خود از تهدید تروماتیک و راهبردهای مقابله‌ای موجود، پریشانی را برای زوج به عنوان یک سیستم کاهش می‌دهند (کازو و همکاران، ۲۰۱۹؛ کوزینو و دومار، ۲۰۰۷؛ پاش و سالیوان، ۲۰۱۷). مدل‌های استرس و مقابله سنتی برای زوج‌های دگرجنس‌گرا نشان می‌دهد که ارزیابی و مقابله برای هر دو شریک با هم نتایج رابطه‌ای را به وجود می‌آورند، خواه این نتایج منجر به عملکرد سالم‌تر یا اختلال ناسازگار برای زوج شود. با این حال، این مدل برای زوج‌هایی که به دلیل زمینه درمان و تفاوت‌های جنسیتی در مدیریت استرس ناباروری، با ناباروری روبرو هستند، ممکن است بیش از حد ساده‌انگارانه باشد. در عوض، ارزیابی و مقابله هر شریک نیز تحت تأثیر سازگاری و همخوانی زوج به همراه کیفیت ارتباط بین شرکا قرار می‌گیرد و همه این عوامل بر نتایج رابطه تأثیر می‌گذارند (کازو و همکاران، ۲۰۱۹؛ فریدلندر و همکاران، ۲۰۱۹؛ پاش و سالیوان، ۲۰۱۷).

به عبارت دیگر، زوج‌هایی که دیدگاه‌های متفاوتی در مورد باروری، درمان ناباروری و تولید مثل دارند، به احتمال زیاد نتایج ضعیف‌تری نسبت به زوج‌هایی خواهند داشت که معنای مشترک و ارزش‌های مشترکی در مورد تولید مثل دارند (لوک و لوک، ۲۰۱۵؛ پاش و سالیوان، ۲۰۱۷). به عنوان مثال، ممکن است شریک A ارزش زیادی برای زندگی خانوادگی و انتقال سنت‌های خانوادگی به فرزندان قائل باشد، در حالی که شریک B ممکن است ارزش‌های کمی در مورد خانواده و فرزندان داشته باشد یا اصلاً چنین ارزشی نداشته باشد. این موضوع هنگامی که شریک A تمایل خود را برای عمل به آن ارزش‌های مربوط به فرزندان و خانواده ابراز می‌کند، فشار قابل توجهی بر رابطه وارد می‌کند و شریک B را به خصوص در بحبوحه درمان ناباروری دچار تردید می‌کند.

به طور خلاصه، زوج‌های نابارور می‌توانند از طریق معنای مشترک در مورد تولید مثل، معنای مشترک و هدف مشترک در رابطه، الگوهای ارتباطی همدلانه و مقابله مبتنی بر معنا، پریشانی را کاهش دهند (کازو و همکاران، ۲۰۱۹). زوجین ممکن است برای رسیدگی به اهداف جداگانه در مورد تولید مثل و ناباروری، احساسات منفی مرتبط با تروما و الگوهای ارتباطی ناسازگار به حمایت نیاز داشته باشند (کازو و همکاران، ۲۰۱۹؛ فریدلندر و همکاران، ۲۰۱۹). با توجه به نیازهای زوج‌های نابارور، مداخلات درمانی برای تقویت این راهبردهای مقابله‌ای ضروری به منظور کاهش پریشانی سیستمی مورد نیاز است. یکی از رویکردهایی که ممکن است به همه این توصیه‌ها رسیدگی کند، درمان زوجین با رویکرد عاطفه محور (EFCT) است.

درمان با رویکرد عاطفه محور (EFCT)

EFCT  رویکردی نوآورانه است که ترکیبی از ایده‌های ساختگرا و سیستمی است و چندین مفهوم اساسی آن در نظریه‌های دلبستگی ریشه دارد. جانسون (۲۰۱۵) اشاره می‌کند که EFCT به عنوان واکنشی در برابر رویکردهای رفتارگرا که در دهه ۱۹۸۰ در جوامع غربی بر حوزه مشاوره زوجین تسلط داشت، شکل گرفت.

 

در تقابل با رویکرد صرفاً تغییر رفتار، جانسون (۲۰۱۵) خاطرنشان کرد که EFCT فرآیندی را برای هر دو شریک زوج جهت برقراری ارتباط و مقابله با سازوکارهای عاطفی مربوط به ارتباط با یکدیگر فراهم می‌کند و بدین ترتیب، تغییر عاطفی و رفتاری پایدار را به ارمغان می‌آورد. با انجام این کار، زوج مهارت‌های حیاتی برای تنظیم احساسات فردی و همچنین شنیدن پاسخ عاطفی شریک زندگی را می‌آموزند و در نتیجه به چرخه‌های ارتباطی بهتر و دلبستگی ایمن‌تر در رابطه دست می‌یابند.

هنگام درمان زوجین با رویکرد EFCT، مشاور ارزیابی می‌کند که چگونه به دلبستگی آن‌ها لطمه وارد شده است و واکنش هر دو نفر به این شکاف در دلبستگی چگونه بوده است. جانسون (۲۰۱۵) بیان می‌کند که دلبستگی پیوندی است که در متن زوج ایجاد می‌شود و با «دسترس‌پذیری عاطفی متقابل و پاسخگویی» (ص ۱۰۲) مشخص می‌شود. علاوه بر این، ریزک‌الله و هادسون (۲۰۱۹) نشان دادند که این پیوند، بستر مناسبی را برای تنظیم عاطفی متقابل و برقراری ارتباط شفاف که ریشه در همدلی با خود و دیگری دارد، فراهم می‌کند.

به طور معمول، افراد با عصبانیت به شکسته شدن دلبستگی واکنش نشان می‌دهند، خواه نسبت به شریک زندگی‌شان یا به طور کلی (جانسون، ۲۰۱۵). با این حال، عصبانیت یک احساس ثانویه است. درمانگر با رویکرد EFCT زوج را به تجزیه و تحلیل این واکنش‌های ثانویه در برابر اختلال دلبستگی با شریک زندگی‌شان راهنمایی می‌کند (یعنی احساس درماندگی و ترس، که احساسات اولیه هستند، ممکن است پشت عصبانیت شریک پنهان شده باشند). درمانگر EFCT با استفاده از اعتباربخشی، کاهش تنش، و همچنین تمرکز بر احساسات ریشه‌دار در شرم و آسیب‌پذیری، زوج را در چرخه‌های ارتباطی بهتر حول محور احساسات اولیه شناسایی‌شده هدایت می‌کند (ریزک‌الله و هادسون، ۲۰۱۹).

 

 

درمان با رویکرد EFCT برای زوج‌های نابارور

ارائه این اعتباربخشی و ارتباط بهتر حول تجربیات عاطفی، با تحقیقات کنونی که نشان می‌دهد زوج‌هایی که در برقراری ارتباط و مقابله با احساسات هنگام ناباروری مهارت بیشتری دارند، نتایج رابطه‌ای بهتری کسب می‌کنند، همخوانی دارد. با توجه به این موضوع، مشاوران EFCT به ویژه برای درمان زوج‌هایی که ناباروری را تجربه کرده‌اند، مجهز هستند. ناباروری یک تجربه تروماتیک است که منجر به واکنش‌های عاطفی مختلف از سوی هر دو عضو زوج می‌شود (جافه، ۲۰۱۷). این فرآیندهای عاطفی نامتناسب منجر به اختلال در دلبستگی می‌شود (جانسون، ۲۰۱۵؛ ریزک‌الله و هادسون، ۲۰۱۹). همانطور که کازو و همکاران (۲۰۱۹) اشاره کردند…همانطور که کازو و همکاران (۲۰۱۹) اشاره کردند، زوج‌هایی که از یکدیگر به عنوان یک مکانیزم مقابله‌ای در فرآیند ناباروری استفاده می‌کنند، نتایج بهتری کسب می‌کنند. با این حال، ناباروری اغلب منجر به اختلاف در رابطه می‌شود که ریشه در واکنش‌های نامتناسب به تجربه تروماتیک ناباروری دارد (جافه، ۲۰۱۷؛ پاش و سالیوان، ۲۰۱۷).

به طور کلی، تروما در رابطه زوجین مانند یک «شبح» عمل می‌کند، «همیشه وجود دارد، اما همیشه توسط هر یک از شرکا دیده یا درک نمی‌شود» (گاف و همکاران، ۲۰۰۶، ص ۴۵۸). روش درمانی EFCT برای زوج‌هایی که در حال مقابله با ناباروری هستند، از ایجاد فضایی برای برقراری ارتباط شفاف زوجین در مورد تجربیاتشان و کندوکاو دقیق واکنش‌های عاطفی آن‌ها ناشی می‌شود، در عین حال به هر دو شریک زندگی آموزش داده می‌شود که به حرف یکدیگر گوش دهند و احساسات هم را تایید کنند. این امر فضایی را فراهم می‌کند که همانطور که تحقیقات نشان می‌دهد، هر دو شریک زندگی بتوانند الگوهای ارتباطی خود را هماهنگ کنند، از یکدیگر برای حمایت عاطفی استفاده کنند و در عین حال معنای خاص خود را از تولید مثل بیان کنند (کازو و همکاران، ۲۰۱۹؛ پاش و سالیوان، ۲۰۱۷). این امر به زوج‌ها اجازه می‌دهد تا درگیر راهبردهای مقابله‌ای مبتنی بر معنا شوند که با نتایج مثبت‌تر برای زوج‌های نابارور مرتبط است (پاش و سالیوان، ۲۰۱۷؛ سلیمانی و همکاران، ۲۰۱۴).

 

اگرچه تحقیقات جاری در مورد کار با رویکرد EFCT برای زوج‌های نابارور محدود است، اما این رویکرد برای زوج‌های ایرانی که با ناباروری، عدم رضایت جنسی کلی و اختلافات زناشویی دست و پنجه نرم می‌کنند، کارآمد تلقی شده است (سلیمانی و همکاران، ۲۰۱۴). به طور کلی‌تر، رویکرد EFCT برای زوج‌هایی که خارج از حوزه ناباروری، تروما را تجربه کرده‌اند نیز کارآمد شناخته شده است (ریزک‌الله و هادسون، ۲۰۱۹). برای زوج‌هایی که رویدادهای عاطفی شدید را تجربه کرده‌اند، EFCT فضایی را فراهم می‌کند که در آن این احساسات بتوانند به درستی توسط هر دو عضو زوج پردازش و تایید شوند (جانسون، ۲۰۱۵؛ ریزک‌الله و هادسون، ۲۰۱۹). این امر منجر به دلبستگی ایمن‌تر بین هر دو عضو زوج می‌شود، جایی که زوج به عنوان یک سیستم حمایتی به درستی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

 

علاوه بر این، با پیشرفت درمان ناباروری و ادامه فشار عاطفی، هر دو عضو زوج استراتژی‌هایی برای شناسایی و انتقال پاسخ‌های اولیه عاطفی در عین حال تایید شدن توسط شریک زندگی خود در محیط امن یک رابطه با دلبستگی ایمن خواهند داشت. فرآیند خاص استفاده از رویکرد EFCT در مثال کاربردی زیر نشان داده شده است.

مطالعه موردی

مراجعان

هانا و سام 7 سال است که ازدواج کرده اند. هر دوی آنها دارای مدارک تحصیلی تکمیلی هستند. هانا یک زن سیاه پوست 34 ساله با میراث قومی یهودی است که 3 سال گذشته به عنوان مشاور مدرسه کار کرده است. سام یک پرستار 35 ساله مکزیکی-آمریکایی است که 5 سال گذشته به عنوان پرستار اطفال کار کرده است. پس از اینکه علائم اضطراب و افسردگی در هانا ظاهر شد، کلینیک ناباروری آنها را به زوج درمانی ارجاع داد. هانا و سام در 3 سال گذشته با تلاش های ناموفق برای بارداری روبرو بوده اند. آنها توانستند برای یک دوره درمان IVF وام شخصی دریافت کنند. با این حال، این درمان ناباروری ناموفق بود. اکنون، آنها بدهی مالی قابل توجهی دارند و در حال حاضر توانایی پرداخت هزینه های درمان های بعدی ناباروری را ندارند. هر دوی آنها پس از وخامت طولانی مدت سلامت روان و افزایش مشکلات رابطه، نه تنها امیدوارند زندگی فردی خود را بهبود بخشند، بلکه می‌خواهند رابطه خود را نیز از طریق دیدن یک مشاور زوج درمانی تقویت کنند. مشاور آنها از رویکرد درمانی عاطفه محور (EFCT) پیروی می کند و با هانا و سام وارد فاز خاص درمان با تمرکز بر احساسات شدند.

درمان

بخش اول: شناسایی و کاهش واکنش‌های احساسی

درمان با رویکرد عاطفه محور با هانا و سام با ایجاد رابطه درمانی محکم بین آنها و مشاور آغاز شد. این بخش، جزء اساسی از مرحله اول EFCT است (جانسون، ۲۰۱۵؛ سلیمانی و همکاران، ۲۰۱۴). مشاور در حالی که این رابطه درمانی را شکل می‌داد، هویت‌های فرهنگی هر فرد و همچنین زوج را، تا جایی که به مسائل مطرح شده آن‌ها مرتبط است، بررسی کرد.

هانا بیان کرد که پیشینه مذهبی و قومیتی او در ارزش‌های او در مورد مادر بودن نقش داشته است. سام نیز به اشتراک گذاشت که پدر بودن بخش مهمی از مرد بودن در خانواده اوست. با این حال، سام همچنین اشاره کرد که خانواده او «هرگز زیاد در مورد احساساتمان صحبت نمی‌کردند». مشاور به زوج کمک کرد تا زمینه‌های اختلاف و واکنش‌های نامتناسب پیرامون درمان ناباروری هانا و سام را شناسایی کنند. همانطور که این زمینه‌های واکنش‌های احساسی غیرمرتبط و تعارض آشکار شد، مشاور فرآیندی برای شناسایی احساسات اولیه و کاهش تنش احساسی را ارائه کرد. مشاور همچنین شروع به شناسایی نیازهای دلبستگی کرد که از طریق این چرخه‌های تعارض کشف می‌شوند. این فرآیند زمانی آغاز شد که هانا احساس آزار ناشی از درک دوسوگرایی واکنش اولیه سام در مراحل اولیه شروع درمان ناباروری را شناسایی کرد.

جدول شماره 1

 

مداخله

 

تعریف

 

مثال

 

تایید              (تأیید احساسات)

 

به رسمیت شناختن و پذیرش یک تجربه احساسی اولیه برای ایجاد همبستگی و فراهم کردن فضایی امن برای ابراز احساسات.

 

 

هانا، تو خیلی می ترسی که سام تو رو ترک کنه این تنها چیزیه که بهش فکر میکنی حتی وقتی پیششی باز هم میترسی که هر لحظه ممكنه تنهات بذاره درسته؟

 

 

برانگیختن پاسخ گسترده                    ( پاسخ اکتشافی)

 

پرسیدن سوالات باز در یک زمینه خاص که نیازمند توضیح بیشتر از یک یا هر دو نفر در مورد تجربه احساسی آنهاست.

 

 

 

سام، با توجه به اینکه درمان IVF نتیجه ای نداشت توصیف کن در اون لحظه چه احساسی داشتی؟

 

 

تجربه تشدید شده (تجربه عمیق تر احساسی)

 

برانگیختن مشارکت عمیق تر احساسی از طریق تصویرسازی

 

 

هانا، حرف شما رو اینطور میفهمم که احساس تنهایی میکنید انگار تو یه قایق کوچیک توی یه اقیانوس بزرگ تنها هستید – نمی دونید چطور مسیرتون رو پیدا کنید و نمیدونید کسی می تونه بیاد و بهتون کمک کنه

 

 

بازتاب احساسات

 

شفاف سازی تجربه احساسی مراجع

 

 

سام فکر میکنم نیاز به کمک برای درک این موضوع دارم – شما نسبت به ادامه درمان ناباروری احساس ناامیدی میکنید درسته؟

 

 

جدول شماره 2

 

مداخله

 

تعریف

 

مثال

 

بازتاب و بازپخش تعاملات بازبینی تعاملات

 

 

به زوج اجازه میدهد تا روند ارتباطی خود را کند کرده و ارزیابی کنند.

 

 

سام در مورد واکنش شما الان بیشتر توضیح بده هانا احساساتش رو در مورد گرفتن وام برای درمان  IVF بیان کرد و بعد شما شروع به کناره گیری کردید. بعد هانا عصبانی شد و شما هم با حالت دفاعی پاسخ دادید.

 

 

باز آفرینی            (تفسیر مجدد)

 

 

به پاسخ شریک عاطفی معنای جایگزین می‌بخشد

 

 

هانا، تو خیلی عصبانی میشی چون از اینکه سام رو از دست بدی میترسی درسته؟

 

بازسازی و شکل دهی چرخه های ارتباطی

 

 

درگیر شدن در روشهای جدید برقراری ارتباط بر اساس واقعیت های عاطفی جدید.

 

 

سام تو در مقابل حرف های هانا در مورد درمان IVF به جای عصبانیت از احساس ناراحتی خودت حرف زدی میتونم ازت خواهش کنم که به هانا بگی که در حال حاضر از واکنشش در مورد درمان IVF احساس ناراحتی می کنی؟»

 

 

اولین مثال از مطالعه موردی

درمان

بخش اول: شناسایی و کاهش واکنش‌های احساسی

یک نمونه از تعامل درمانی شامل استفاده از اعتباربخشی توسط مشاور، که یک مداخله کلیدی در بخش اول است (جدول ۱ را ببینید) آورده شده است.

هانا: [خطاب به سام] «باور نمی‌کنم که اوایل گفتی برایت مهم نیست که بچه‌دار نمی‌شویم. هنوز هم نتونستم فراموشش کنم. باور نمی‌کنم مجبور باشم با کسی که اینقدر بی‌احساسه این درمان‌ها رو انجام بدم!»

سام: [خطاب به هانا] «خب، الان مهمه، باشه؟ الان به شدت ترسیده‌ام! اینه که می‌خوای؟»

مشاور: «می‌بینم که صحبت‌های شما در مورد تجربه ناباروری‌تون پر از درد عاطفی است. هر دوی شما می‌خواهید که همسرتون واقعاً شما رو بشنوه و ناراحتی‌تون رو ببینه. هانا، الان عصبانی به نظر می‌رسی، اما برام جالبه که بدونم پشت اون عصبانیت، غم و ناامیدی وجود نداره؟ تو در مورد توانایی‌ت برای داشتن فرزند بیولوژیکی غمگینی، و همچنین از اینکه سام در مراحل اولیه درمان احساساتت رو تایید نکرده، ناامید و ناراحتی. سام، تو در این مرحله از مسیر ناباروری‌تون می‌ترسی، و می‌خوای هانا ببینه که ترسیده‌ای.»

بخش دوم: تسهیل ارتباط و پذیرش نیازهای دلبستگی

مرحله بعدی درمان شامل همسو کردن چرخه‌های ارتباطی با بیان احساسات اولیه و استدلال همدلانه با شریک زندگی، و همچنین تسهیل پذیرش بیشتر نیازهای دلبستگی است. مشاور ممکن است به استفاده از مهارت‌های EFCT که در فاز اول معرفی شد، ادامه دهد. با این حال، یکی دیگر از اهداف اصلی این مرحله از درمان EFCT برای زوج‌هایی که با ناباروری روبرو هستند، پذیرش تجربه شریک زندگی دیگر است. این شامل مداخلات بخش دوم (جدول ۲ را ببینید) می‌شود. در مثال زیر، مشاور از بازسازی و بازآفرینی برای تسهیل ارتباط بین هانا و سام استفاده می‌کند.

مشاور: «هانا، برام جالبه که ببینی می‌تونی الان به سمت سام برگردی و بهش بگی که می‌ترسی ترکت کنه. بهش بگو که پشت عصبانیت و کناره گیری عاطفی‌ت، ترس از رها شدن توسط اون وجود داره.»

بخش سوم: تعریف الگوهای جدید ارتباط و دلبستگی

پس از تکمیل دو بخش اول درمان EFCT، هانا و سام اکنون می‌توانند تعاملات خود را به طور قابل توجهی کاهش دهند. آن‌ها احساسات اولیه را در خود و با شریک زندگی‌شان تشخیص می‌دهند. همچنین قادرند نیازهای دلبستگی را در رابطه شناسایی کرده و بدون برانگیختگی شدید احساسات با هم ارتباط برقرار کنند.

بخش سوم: تعریف الگوهای جدید ارتباط و دلبستگی

مشاور اکنون برای تثبیت این تعاملات و تسهیل ارتباط دو نفره بین هانا و سام در مورد تجربه ناباروری آنها اقدام می‌کند. با این حال، این فرآیند ممکن است خطی نباشد. هانا و سام ممکن است دوباره وارد یک حالت عاطفی شدید شوند، در این صورت مشاور به آرامی از مداخلات بخش اول و دوم همانطور که در جدول ۱ و ۲ نشان داده شده است استفاده می‌کند.

در زیر، هانا و سام سبک ارتباطی و چرخه دلبستگی جدید خود را به نمایش می‌گذارند.

سام: [خطاب به هانا] «می‌دونی، فقط باید بگم که هنوز از آینده می‌ترسم، اما می‌دونم که مهم نیست چی بشه، تو برای حمایتم اونجا هستی.»

هانا: [خطاب به سام] «کاملا درسته. می‌بینم که می‌ترسی، و به این احساس احترام می‌گذارم. منم می‌ترسم. امیدوارم ببینی که وقتی می‌ترسم، نیاز دارم تو هم ترس من رو ببینی. نیاز دارم احساسم رو تایید کنی و به من یادآوری کنی که ما با هم هستیم.»

بخش چهارم: استفاده از دلبستگی ایمن برای حرکت به سمت معنا

بخش نهایی این الگوی درمانی شامل استفاده از دلبستگی ایمنِ کشف‌شده‌ی زوج برای حرکت به سمت آینده با مقابله‌ای مبتنی بر معنا است. در اینجا، هانا و سام به سال‌های آینده نگاه می‌کنند و شروع می‌کنند به ادغام تجربه ناباروری با ارزش‌ها و معانی عمیق در زندگی شخصی‌شان و همچنین زندگی مشترکشان به عنوان زوج. این زوج همچنین با مشاور در مورد چگونگی مدیریت موانع آینده کار می‌کنند. ناباروری اغلب یک تجربه بلندمدت است و ممکن است در طول زندگی زوج سیال باشد. مشاور، ارتباط دو نفره بیشتر بین هانا و سام را در مورد چگونگی اجرای این معنای تازه کشف‌شده در زندگی‌شان و همچنین چگونگی حفظ چرخه‌های ارتباطی و دلبستگی ایمن آنها تسهیل می‌کند.

بحث و نتایج

زوج‌هایی که با ناباروری روبرو هستند، اغلب احساس شرم، غم، انزوا و ناامیدی می‌کنند (کوزینو و دومار، ۲۰۰۷؛ لوک و لوک، ۲۰۱۵). زوجین اغلب بدون درمان به سختی می‌توانند با ناباروری کنار بیایند (کازو و همکاران، ۲۰۱۹). درمان با رویکرد EFCT با تأیید تجربیات آنها، تقویت ارتباط همدلانه و بازآفرینی مسیر تولید مثل آن‌ها برای یافتن هدف و معنای جدید در روابط زوجی از طریق دلبستگی ایمن‌تر، رویکرد درمانی جامعی را برای درمان این زوج‌ها ارائه می‌دهد.

همانطور که در این مطالعه موردی نشان داده شد، هانا و سام با ورود به درمان ناباروری، پریشانی قابل توجهی را در رابطه خود تجربه کردند. به طور خاص، این پریشانی شامل احساسات شدید، احساسات متقابل شرم و گناه و سرزنش یکدیگر بود. ناباروری مسیر رابطه آنها را تغییر داد. به صورت فردی، هر دوی آنها وارد دوره‌ای از عصبانیت، غم، تروما، اضطراب و افسردگی شدند. این تجربیات برای زوج‌هایی که تحت درمان ناباروری قرار می‌گیرند، رایج است (گالست، ۲۰۱۸). مشاوران هنگام شروع درمان باید از طیف وسیعی از واکنش‌ها به ناباروری آگاه باشند – همه زوج‌ها به یک شکل واکنش نشان نمی‌دهند (کازو و همکاران، ۲۰۱۹).

مشاوران باید از چگونگی متفاوت بودن معنای درک شده در مورد تولید مثل برای هر مراجع آگاه باشند. مشاوران می‌توانند عوامل فرهنگی (مانند نژاد، مذهب، جنسیت، وضعیت اجتماعی-اقتصادی و معلولیت) را که بر ارزش‌ها و باورهای مربوط به والدین و فرزندان تأثیر می‌گذارد و ممکن است با پریشانی زوج مرتبط باشد، بررسی کنند. مشاوران همچنین باید با عوامل فرهنگی که بر امکان‌پذیری، گشودگی و آمادگی برای درمان ناباروری تأثیر می‌گذارند (به عنوان مثال، مخالفت کلیسای کاتولیک رومی با تولیدمثل با کمک فناوری) آشنا باشند (سلام و سلام، ۲۰۱۶).

علاوه بر این، مشاوران باید اذعقان داشته باشند که زوج‌هایی که وارد درمان می‌شوند، ممکن است تروماهای مرتبط با باروری را تجربه کرده باشند، از جمله ناباروری، سقط جنین مکرر یا مرگ جنین (جافه، ۲۰۱۷). درد ناشی از این تجربیات اضافی با بحث زوجین در مورد تجربیات منحصر به فرد آنها آشکار می‌شود. مشاوران باید به طور عمدی به هر یک از شرکا اجازه دهند تا تجربه شخصی خود را بیان کنند و با استفاده از مداخلات بخش اول، آن تجربه را تایید کنند.

قصد درمانی در بخش‌های دوم و سوم درمان، بهبود ارتباط دو نفره است که یک استراتژی مقابله‌ای حیاتی برای زوج‌هایی است که با ناباروری روبرو هستند (کازو و همکاران، ۲۰۱۹؛ لوک و لوک، ۲۰۱۵). مردان و زنان اغلب ناباروری را به طور متفاوتی تجربه می‌کنند و ممکن است این تجربیات جداگانه را با همدلی به یکدیگر منتقل نکرده باشند (کوزینو و دومار، ۲۰۰۷؛ پلوکوین و همکاران، ۲۰۱۸). درمانگر با رویکرد EFCT باید به تسهیل ارتباط در مورد تجربیات دردناک بدون سرزنش و شرمندگی کمک کند. به عنوان مثال، اگر هانا اظهار می‌داشت که سم «فقط موضوع رو نمی‌فهمه، این بدن من بود که همه این‌ها رو تحمل کرد، پس چطور می‌تونه منو درک کنه؟» مشاور باید دخالت کند و بازآفرینی برای بیانیه هانا ارائه دهد تا احساسات او را بدون سرزنش و همچنین با تأیید تجربه و وضعیت عاطفی‌اش منتقل کند. مشاور همچنین باید در پاسخ سم به او کمک کند و در عین حال تجربه او را نیز تایید کند. کمک به زوج برای پردازش این دو واقعیت عاطفی جداگانه می‌تواند باعث همدلی متقابل و بهبود سلامت رابطه شود و در نتیجه ارتباط بهتر و دلبستگی ایمن‌تری را تسهیل کند.

با حرکت زوج به سمت بخش‌های سوم و چهارم، مشاور در حال تثبیت کاری است که در بخش‌های اول و دوم انجام شده است. علاوه بر این، باید زمینه‌های مشکل‌ساز در رابطه و تجربیات زوج تعریف شوند. شناسایی چرخه‌های ارتباطی مشکل‌ساز به زوج اجازه می‌دهد تا به این زمینه‌ها رسیدگی کنند و به دنبال بازتعریف چرخه‌های ارتباطی برای آینده باشند. این رویکرد با مدل ارتباطی پاش و سالیوان (۲۰۱۷) همخوانی دارد که نشان می‌دهد زوج‌هایی که ارتباطاتشان با ارزیابی و مقابله فردی خودشان همسو است، از استراتژی‌های مقابله‌ای مناسب‌تری برای کنار آمدن با ناباروری برخوردارند. هنگامی که هر دو عضو زوج، ارتباط شفاف‌تری را با احساسات ملایم‌تر تجربه می‌کنند، نتایج بهتری برای زوج در هر دو زمینه فردی و سیستمی محتمل‌تر است (فریدلندر و همکاران، ۲۰۱۹). هدف این رویکرد درمانی دستیابی به مقابله مبتنی بر معنا و ارتباط همدلانه در عین حال ادغام نیازهای دلبستگی در زوج به عنوان یک سیستم است.

با روی آوردن زوج‌ها به آینده‌شان، القای امید و معنا در تجربیات عاطفی آنها مهم است. درمانگران با رویکرد EFCT می‌توانند زوج‌ها را در استفاده از تجربه مشترک ناباروری برای یافتن معنا در رابطه و زندگی‌شان راهنمایی کنند. این فرآیند کشف معنا با ارزش‌های شخصی، اعتقادات و اهداف مشترک آن‌ها به عنوان یک زوج مرتبط است (کازو و همکاران، ۲۰۱۹).

هدف این رویکرد درمانی دستیابی به مقابله مبتنی بر معنا و ارتباط همدلانه در عین حال ادغام نیازهای دلبستگی در زوج به عنوان یک سیستم است.با روی آوردن زوج‌ها به آینده‌شان، القای امید و معنا در تجربیات عاطفی آنها مهم است. درمانگران با رویکرد EFCT می‌توانند زوج‌ها را در استفاده از تجربه مشترک ناباروری برای یافتن معنا در رابطه و زندگی‌شان راهنمایی کنند. این فرآیند کشف معنا با ارزش‌های شخصی، اعتقادات و اهداف مشترک آن‌ها به عنوان یک زوج مرتبط است (کازو و همکاران، ۲۰۱۹).

القاء امید و تشویق به مقابله مبتنی بر معنا ممکن است دشوار باشد، به ویژه برای زوج‌هایی که علائم افسردگی و اضطراب را تجربه می‌کنند. با توجه به شیوع بالای افسردگی و اضطراب در بین افرادی که ترومای مرتبط با باروری را تجربه کرده‌اند (گوزویسیل و همکاران، ۲۰۱۹)، مشاوران باید نسبت به این علائم آگاه باشند و در جلسات درمان، ارتباط موثر و استدلال همدلانه برای فردی با این علائم را با استفاده از مداخلات بخش اول و دوم الگوسازی کنند. این امر زمینه‌ای را برای زوج‌ها فراهم می‌کند تا از یکدیگر بهتر حمایت کنند. با بهبود الگوهای ارتباطی زوجین، مشاوران باید هر یک از شرکا را تشویق کنند تا ارزش‌های خود را در مورد باروری بیان کنند. در طول این فرآیند، مشاوران باید با استفاده از پرسش‌های کاوشی و بازتاب‌دهی، چگونگی عملی شدن این ارزش‌ها در زندگی روزمره را کشف کنند.

در مجموع، این توصیه‌ها چارچوبی را برای القای تنظیم هیجانی، امید و توانمندسازی در زوجین فراهم می‌کند و در عین حال هر یک از اعضای زوج را تشویق می‌کند تا از یکدیگر به عنوان حمایت اجتماعی مثبت استفاده کنند، تا بدین وسیله اثرات افسردگی، اضطراب، گناه، شرم و تروما مرتبط با تجربه ناباروری را کاهش دهند (چن و همکاران، ۲۰۰۴؛ کوزینو و دومار، ۲۰۰۷؛ جافه، ۲۰۱۷؛ پاش و سالیوان، ۲۰۱۷؛ سلیمانی و همکاران، ۲۰۱۴).

محدودیت‌ها و مسیرهای آینده

در زمان نگارش این مقاله، تحقیقات موجود در مورد تأثیر سیستمی ناباروری بر تجربیات زوج‌های سفیدپوست و دگرجنس‌گرا متمرکز است. به طور کلی، محققان باید تداخل ناباروری و مسائل عدالت اجتماعی را که زوج‌های اقلیت‌های نژادی، قومی، جنسی و جنسیتی اغلب با آن مواجه هستند، بررسی کنند. نگرانی‌های فرهنگی بیشتر و تجربیات تبعیض و سرکوب ممکن است تجربه ناباروری را برای این زوج‌ها تغییر دهد، که می‌تواند الگوهای درمان را بسیار متفاوت از رویکرد EFCT ارائه شده در اینجا کند.

زوج‌هایی که خارج از تجربه ناباروری، مشکلات رابطه‌ای مانند اعتیاد و خیانت را تجربه می‌کنند، ممکن است در مواجهه با این رویکرد خاص EFCT نیز با مشکل مواجه شوند. چنین زوج‌هایی ممکن است در حین مواجهه با تجربه ناباروری، با اثرات باقیمانده تأثیرات بیرونی روابط، موانع قابل توجهی را تجربه کنند. این تأثیرات ممکن است پرورش همدلی و تایید را دشوارتر کنند، زیرا مشاوران باید برای پردازش کافی تجربه ناباروری، به این نگرانی‌های اضافی نیز بپردازند.

تحقیقات بیشتری برای حمایت از استفاده از رویکرد EFCT با زوج‌های ناباروری باید انجام شود. تکنیک‌های EFCT که در اینجا توضیح داده شد، تحقیقات دیگران را برای تسهیل کاهش مؤثر احساسات، مکانیسم‌های مقابله مبتنی بر معنا، بهبود ارتباط، جامعه درگیر و حمایت‌های اجتماعی و تجربیات تایید شده با ناباروری، ترکیب می‌کند. با پرورش این نتایج، رویکرد EFCT می‌تواند به زوج‌های ناباروری اجازه دهد تا با تأثیرات روانشناختی و سیستمی ترومای باروری خود به شیوه‌های سازگار و کارآمد مقابله کنند.

 

Journal of Marital and family therapy
2017
Stephanie A. Wiebe

University of Ottawa, The Ottawa Hospital

Centre for Excellence in Emotionally Focused Therapy

Susan M. Johnson

University of Ottawa, Centre for Excellence in Emotionally Focused Therapy

Marie-France Lafontaine

University of Ottawa

Melissa Burgess Moser

Mount Allison University Emmrys, Dawe, Parlee Group

Tracy L. Dalgleish

reenbelt Family Health Team, The Centre for Interpersonal Relationships

Giorgio A. Tasca

University of Ottawa, The Ottawa Hospital

 

ANDRE DESSAULLES AND SUSAN M. JOHNSON
School of Psychology, University of Ottawa

WAYNE H. DENTON
Department of Psychiatry and Behavioral Medicine

Wake Forest University School of Medicine

 

برای دانلود مقاله اصلی به زبان انگلیسی رو فایل موردنظر کلیک نمایید

 

 

 

  • آخرین گروه درمانی‌ها

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *