درمان فردی هیجان مدار (EFT)
پیشینه تاریخی درمان فردی هيجان مدار
درمان فردی هيجان مدار، یک درمان یکپارچه، انسانگرا و با پشتیبانی تجربی است که می توان شروع آن را از برنامه تحقیقاتی روان درمانی در دهه 1970 دانست. درمان فردی هيجان مدار درمانی ترکیبی از سنتهای مراجع محور، گشتالت، درمان وجودی، روان پویشی و تئوری شناختی است که دیدگاه متفاوتی را در مورد هيجانات ارائه می کند. درمان فردی هيجان مدار عناصری از اصول رویکرد راجرز و پرلز را با هم ادغام کرده است. با درمانجو بودن و انجام دادن کارهایی به همراه درمانجو با هم ترکیب می شود تا سبک جدیدی از درمان، شکل گیرد. در این ادغام، دنباله روی و هدایت کردن به عنوان سهمی برای جریان ادغام یافته در نظر گرفته شد. که در آن نه درمانجو و نه درمانگر هیچ وقت به تنهایی هدایت را به دست نمی گیرند یا دنباله روی نمی کنند.
درمان فردی هيجان مدار مهارت های تنظیم و پردازش هیجانی درمانجو در روابط بین فردی را پرورش می دهد. و باعث شدت بخشی به ارتقای عاملیت فردی و رشد احساس انسجام و سلامتی در زندگی می شود. در زمان توسعه رویکرد که از سالهای 1980 تا دهه 1990 می باشد، درمان فردی هيجان مدار به عنوان درمان فرآیندی – تجربه ای شناخته می شد که این عنوان آن را از رویکردهای درمانی تجربه ای مرتبط، به ویژه، رویکردهای ماهر (1996/2004) و گندلين (1996) متمایز می کرد. تا اواخر دهه 1990، این درمان به شکلی از زوج درمانی اختصاص داشت، گرچه بعد از آن برای درمان فردی و برخی از نسخه های زوج درمانی مورد استفاده قرار گرفته است. مشابه دیگر رویکرد های درمانی انسان گرا،EFT نیز مبتنی بر مجموعهای از ارزشهای پایه ای است که در جهت ارتقای آن همچنان در تلاش است.
EFT به عنوان یک درمان انفرادی برای افسردگی، ترومای پیچیده، آسیب های بین فردی، درون فردی، اضطراب ها و مشکلات خوردن سازمان دهی شده است. و شامل مجموعه ی از تکالیف درمانی است که باعث درک کلیتر از فرایند های تغییر هسته ای، فرایند های تعمیق و تغییر هیجان شده است. اهداف درمانی اولیه درمان فردی هيجان مدار، افزایش آگاهی هیجانی و تغییر هیجانات ناسازگار به پاسخ های هیجانی سازگار است که تمایلات رفتاری سازگار را فعال می کند و باعث ایجاد نتایج روایتی جدید می شود.
به طور خلاصه هدف اساسی درمان فردی هيجان مدار کمک به درمانجویان برای شناسایی بهتر، تجربه، کاوش، بیان، فهمیدن، تغییر و مدیریت انعطاف پذیر هیجاناتشان برای بدست آوردن نتایج رضایت بخش بیشتر در روابط درون فردی و میان فردی است. بنابراین آنها در دستیابی به اطلاعات مهم و معناهایی درباره خود و دنیای پیرامونشان که آکنده از هیجانات است ماهرتر می شوند و به همان اندازه در استفاده بیشتر و سازگارانه از اطلاعات در زندگی نیز ماهرانه تر عمل می کنند. این ظرفیت رسیدن به نتایج فردی و معنادار هیجانی در زندگی، یک پیش شرط اساسی برای ظهور نگاه به خود عاملی تر و ارزشمندتر و رشد روایت مثبت از هویت فردی می شود.
مقاله:اصول درمان هیجان مدار چیست؟
اصول درمان فردی هیجان مدار
اصول درمانی در این رویکرد را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد؛ اصول کلی درمان که پایه توسعه EFT است و اصول تغییر هیجان. اجرايEFT بر اساس مجموعه ای از شش اصل کلی است که شامل اصول متمرکز بر رابطه و اصول تاکيد کننده بر تسهیل بوسيله تکليف مي باشند. این تکالیف شامل هماهنگی همدلانه، پیوند درمانی، همکاری در تکلیف، عمق بخشی هیجانی از طریق کار بر روی تکالیف کلیدی درمانی، توسعه خود و پردازش هيجاني است.
از دیدگاه EFT، تغییر با کمک به افراد برای فهم هيجانات خود از طریق آگاهی، بیان، تنظیم، بازتاب و تحول رخ می دهد که همه در چارچوب اصول کلی تغییر EFT، از جمله یک رابطه درمانی که با درمانگری که فعالانه درگیر است، از نظر عاطفی حاضر است، داراي هماهنگي همدلانه است و توجه مثبت و پذیرش بی قید و شرط را ارائه می دهد، مشخص مي شود، مي باشند.
نشانگرها و تکالیف در درمان فردی هیجان مدار
یکی از ویژگی های تعیین کننده رویکرد EFT این است که مداخله با نشانگر هدایت می شود. تحقیقات نشان داده است که مراجع به حالتهای پردازش هیجانی مشکلساز خاصی وارد میشود که با بیانیههای جلسه و رفتارهایی که مشکلات هیجانی اساسی را مشخص میکنند، قابل شناسایی هستند و این فرصت را برای انواع خاصی از مداخله مؤثر فراهم میکند. نشانگرهای مراجع نه تنها نوع مداخله مورد استفاده را نشان می دهد، بلکه آمادگی فعلی او برای کار بر روی این مشکل را نیز نشان می دهد. لازم است درمانگران EFT برای شناسایی نشانگرهای انواع مختلف مشکلات پردازش هیجانی و مداخله به روشهای خاصی که به بهترین وجه با این مشکلات سازگار است، آموزش ببینند.
در درمان فردی هيجان مدار هر یک از تکالیف به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته اند و اجزای کلیدی یک مسیر منتهی به حل و فصل و شکل خاصی که حل و فصل به خود می گیرد مشخص شده است. بنابراین، مدلهای فرآیند واقعی تغییر بهعنوان نقشههایی برای هدایت مداخله درمانگر عمل میکنند. در اینجا رایج ترین نشانگرهای تکالیف و مداخلات همراه آنها را نیز مورد بررسی قرار می دهیم؛
- واکنش های مشکل ساز از طریق ابهام در پاسخ رفتاری و هیجانی به یک موقعیت خاص بیان می شوند. واکنش های مشکل ساز فرصتی برای فرآیند آشکار سازی فراخوانی کننده نظام مند است که شامل ورود مجدد و زنده فرد به همان موقعیت ها برای بسط روایت درمانجو می شود.
- احساس مبهم وقتی رخ می دهد که فرد در رابطه با احساسش سطحی است یا دچار سردرگمی می شود و نمی تواند درک واضحی از تجربه اش داشته باشد. پاسخ به این حس مبهم تمرکز کردن است. و درمانگر درمانجو را راهنمایی می کند تا به جنبه های پنهان تجربیاتش توجه کند و با کنجکاوی و تمایل به تجربه کردن آنها به آن هیجانات نزدیک شود و احساس بدنی ادراک شده را به کلام در آورد.
- دوپاره سازی های تعارض وقتی رخ می دهد که یک جنبه، حالت انتقادی و اجباری نسبت به جنبه دیگر دارد. وقتی درمانجو یک نشانگرخاص مثل خود انتقادگری شدید را در جلسه درمان نشان می دهد، مداخلات خاص مثل صندلی خالی و گفتگوی دو صندلی به کار گرفته می شود. با آگاهی از سهم روان درمانی پرلز و گشتالت، برای درمانگران درمان هیجان مدار مهم است که با صدای درونی آسیب پذیرتر درمانجو، تحت عنوان خود تجربه کننده، که در مقابل صدای غالب یا انتقادی، در حال رقابت است، کسی که خود تجربه کننده را اذیت و به او تحکیم می کند و او را تحکیم می کند و او را به سکوت وا می دارد، هماهنگ باشند. برای تسهیل یک گفتگوی سازنده بین صداهای درونی کمتر غالب و صداهای بیشتر غالب، درمانگران درمان هیجان مدار ترغیب می شوند به درمانجویان کمک کنند از طریق فن صندلی خالی و مداخلات دو صندلی، این صداهای خودِ تجربه کننده و منتقد را بشناسند، نام گذاری کنند و به آنها وجود خارجی دهند.
- دوپاره سازی های بازدارنده خود وقتی رخ می دهند که یک قسمت از خود، تجربه یا ابراز هیجانی را محدود یا قطع می کند.این نشانگر ها فرصتی برای ایفای نقش دو صندلی است که به قسمت بازدارنده خود پرداخته میشود.
- کار ناتمام شامل بیان احساس دائم و حل نشده نسبت به افراد مهم است که به شیوه پیچیده بیان می شود. با مداخله صندلی خالی، کار ناتمام با فرد مهم درمان می شود. و هیجانات حل نشده نسبت به فرد تصور شده روی صندلی خالی بیان می شود.
- آسیب پذیری حالتی است که خود در آن احساس شکنندگی، شرمندگی عمیق یا نا امنی دارد. نشانگر آسیب پذیری مستلزم تایید و اعتبار بخشی همدلانه است.
تبدیل هیجانی در درمان فردی هیجان مدار
فرض اصلی راهنمای مداخلات هیجان مدار این است که ما نمی توانیم قبل از اینکه کاملا به جایی برسیم، از آن خارج شویم. به عبارتی به منظور بهبودی باید به خودمان اجازه دهیم آن چیزی را که احساس می کنیم به طور کامل تجربه کنیم و تغییر پاسخ های هیجانی ناسازگار زمانی اتفاق می افتد که ما بتوانیم به پاسخ های هیجانی سازگار اولیه دسترسی پیدا کنیم. درمانجو با کمک درمانگر، روایتی را شرح می دهد، به هیجانات ناسازگار دسترسی پیدا می کند و آنها را تجربه می کند.
در طی درمان، درمانجو به پاسخ های هیجانی جدیدی برای همان موقعیت قدیمی دسترسی می یابد، هیجانات جدید را تجربه می کند و از طریق این تغییر خزانه پاسخ هیجانی فرد، گسترش می یابد. که این تغییر خود بیان تمایلات رفتاری انطباق یافته تر را میسر می سازد. لین انگس و لیزلی گرینبرگ در کتاب پرداختن به روایت در درمان هیجان مدار معتقد اند برای تغییر احساسات باید احساس را درک کنیم. گرچه تغییر را فراتر از ادراک یک هیجان می دانند. وقتی درمانگر هیجان مدار کمک می کند تا مراجع به هسته تجربه هیجانی اش برسد، درمانجو توانایی تمایز هیجانات را پیدا می کند و می تواند به هیجانات سازگارتری دست یابد. علاوه بر آن که این فرایند برای فرد مراجع خودنظم دهی به همراه دارد، می تواند موجب بالا رفتن آگاهی فرا سطحی و حرکت به سوی تمایلات رفتاری انطباقی تر شود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.