پدیدارشناسی چیست و چگونه میتوان آن را در زندگی روزمره به کار گرفت؟؟
پدیدار شناسی یا فنومنولوژی، (Phenomenology) ریشه ای یونانی دارد و به معنای آنی ست که جلوه نموده و ظهور پیدا کرده است.
اصطلاح پدیدار شناسی در دو مقوله عام و خاص بکار می رود؛ در معنای عام اشاره به هر نوع کوشش فکری و نظری دارد که تلاش میکند ماهیت تجربه ی ادراکی انسان را بشناسد، یا به عبارتی دانش پدیدار شناسانه، تلاشی برای شناخت قوانین آشکار شدن پدیده ها بر آگاهی آدمی است. به عنوان مثال هر آنچه ما احساس و ادراک میکنیم از عطر گل تا اندیشه ای خاص یک پدیدار است.
گرچه پیش تر شروع تفکر در باب ماهیت تجربه و ادراک آدمی را می توان در پرسشهای ایمانوئل کانت جستجو کرد، اما در معنای خاص، پدیدار شناسی همان جنبش پر نفوذ فلسفی قرن بیستم است. که در فاصله سالهای ۱۸۹۰تا ۱۹۰۰ با آثار فیلسوف بزرگ آلمانی _ اتریشی ادموند هوسرل، Edmond Husserl، آغاز شد. و بعد ها توسط یکی از شاگردان وی بنام مارتین هایدگر و دیگرانی چون ژان پل سارتر و موربس مرلو پونتی ادامه یافت و به اعتلا رسید. جنبش پدیدارشناسی به شاخه هایی چون اگزیستانسیالیسم پدیدارشناسانه همچون آثار ژان پل سارتر، پدیدار شناسی ادراکی و … تقسیم می شود. پدیدار شناسی هوسرل مطالعه منظم از محتوی ذاتی تجربه های ماست.
منظور از ذاتی، محتوایی است که تجربیات را تبدیل به تجربیاتی از نوع خاص می کند. برخی محتوای ذاتی تجربه ها بیشتر از آن چیزی است که بی واسطه در برابر حواس حاضر است. به عبارتی ساده تر، ما صندلی را به عنوان چیزی میبینیم که دارای طرف دیگری است، حتی اگر آن طرف دیگر برای ما مشاهده پذیر نباشد. ویژگی هایی چون طرف دیگر صندلی و دوام در آینده نزدیک مستقیما به حواس داده نمی شود، بلکه آن ویژگی ها برای تجربه ذاتی هستند. به اعتقاد هوسرل این ویژگی ها توسط ذهن ایجاد می شوند. هوسرل با توصیف مفصل تجربیات پیش میرود و حتی گاهی پدیدارشناسی اش را روان شناسی توصیفی می نامد. به نظر وی توصیف دقیق و گزیده ی تجربه مان می تواند ویژگی های ذاتی آن را آشکار کند.
رویکرد پدیدار شناسی در ارتباط با موضوع ذهن و بدن نیز بدون اینکه اصراری به کشف نهایی ماهیت ها داشته باشد، آگاهی را توصیف و تبیین می کند. بنابراین از دید پدیدارشناسی، ذهن و بدن دو روی یک سکه اند. یا به عبارتی ارگانیزم کل واحدی است با دو جنبه روانی و فیزیکی.
پدیدارشناسی در روانشناسی تاثیر بسزایی داشته و رویکردهای نویم معاصر بسیار از این مکتب فلسفی بهره برده اند. در نظریه های روانشناسی بر پایه پدیدارشناسی، درمانگر تنها با تاریخچه انگیزشی فرد و یا پیش بینی رفتار سروکار ندارد، بلکه نحوه ادراک و تفسیر فرد از رویدادها و تجربه ها مورد توجه است. به عبارتی تاکید بر دیدگاه ذهنی و شخصی فرد درباره آنچه هم اکنون در حال وقوع است.
در رویکردهای پدیدار شناسی که به نظریه های انسان گرا نیز مشهورند، شخصیت مورد مطالعه قرار می گیرد. چرا که در این نظریه ها بر خصوصیات متمایز کننده انسان تاکید می شود.
رویکرد هیجان مدار نیز که وام دار دو رویکرد بزرگ پدیدارشناسانه شخص محور راجرز و گشتالت درمانی پرلز است، به خوبی در فرایند درمان و تکنیک های درمانی از مولفه های پدیدار شناختی بهره مند است.
در رویکرد شخص محور، راجرز معتقد است واقعیت برای هر شخص کاملا به ذهنیت او بستگی دارد. بنابراین تجارب هر فرد فقط توسط خود آن شخص قابل درک است. بنابراین برای شناخت شخصیت افراد تنها باید از برداشتهای آنها از واقعیت و نه از شواهد موجود یا نظر سایرین استفاده کرد.
منابع؛
۱. پدیدارشناسی استفان کاوفر، آنتونی چمرو ترجمه ناصر مومنی
۲. آشنایی با پدیدارشناسی علی نجات غلامی
۳. ایده پدیدارشناسی:پنج درس گفتار ادموند هوسرل، طالب جابری
۴. پدیدارشناسی دیوید وودارف اسمیت، مسعود علیا
Reviews
There are no reviews yet.