هیجان چیست؟ ما روزانه درحال تجربه احساس و حالات مختلفی هستیم،مثل خوشحالی،عصبانیت،ترس،غم و… در واقع، هیچ انسانی بدون احساس نیست. از اولین گریه زمان تولد تا آخرین نفس هشیارانه ی انسان،احساس در تجربه انسان غالب است. به قول برایانت ایچ. مک گیل یک روانشناس سرشناس، هیجان اغلب چیزی است که ما به آن تکیه می کنیم تا ما را در چاه های بی سر و ته هوش مان راهنمایی کند. چرا انسان ها هیجان دارند و باید با آن چه کاری انجام دهند؟ افراد به این دلیل هیجان دارند که هیجان ها برای بقا،برقراری ارتباط و حل مسئله ضروری و حیاتی هستند. هیجانات موارد اذیت کننده ای نیستند که بخواهیم از شر آنها خلاص شویم و یا انها را نادیده بگیریم؛ برعکس، هیجانات جنبه ای اساسی از انسان بودن ما هستند.هیجانات سیگنال هستند، سیگنال هایی که ارزش گوش دادن دارند. هیجانات پیام هایی را فراهم می اورند مبنی بر اینکه فرد در خطر است،دیگران از حد و مرز های فرد عبور کرده اند،فرد با کسی که قابل اطمینان و آشناست احساس صمیمیت می کند یا اینکه این فرد ایمن و آشنا،غایب است. برای مثال،اگر ما عصبانی نشویم هیچ وقت نمی توانیم از حقوق خود دفاع کنیم. اگر در مواقع خطر ترس و اضطراب رو تجربه نکنیم در موقعیت های خطرناک نمی توانیم عکس العمل مناسب نشان بدهیم. بنابراین ما نیاز داریم که خشم سالم ، غم سالم و به طور کلی هیجان را به طور سالم تجربه کنیم. کارکرد های هیجان: یافته های بسیاری باعث تشخیص اهمیت هیجانات در شکوفا شدن افراد شده است. هیجانات به طرز آشکاری هوش را افزایش می دهند. ترس به افراد می گوید که در معرض خطر هستند،غم به آنها می گوید که چیز مهمی از دست رفته است و خوشی حاکی از آن است که هدف مطلوبی کسب شده است. هیجانات به افراد اطلاعاتی در رابطه با سلامت شان می دهند؛برای مثال،هیجانات به افراد می گویند چه وقت به نیاز ها و اهداف شان دست یافته اند و چه وقت از دست یابی به انها ناکام مانده اند. احساسات درونی افراد،از طریق کاهش فوری گزینه هایی که باید درنظر گرفته شوند،تصمیمات ما را رهبری می کنند. برای مثال،هنگام تصمیم گیری در خصوص اینکه فرد به چه نوع تعطیلاتی برود،هیجانات او ممکن است به فرد بگوید،او به جای اینکه به کوه برود ترجیح می دهد به کنار دریا برود. ترجیحات هیجانی گزینه هایی که افراد نیاز دارند در نظر بگیرند را محدود می کنند و مانع از این می شوند که افراد به واسطه اطلاعات بیش از حد،به هم بریزند . هیجان پذیری ناسازگار: هیجانات علاوه بر این که سازگارانه هستند،گاهی اوقات ممکن است دچار اشتباه شوند. همه ی ما اوقاتی را می شناسیم که علی رغم اینکه بهترین نیت ها را داریم،آنقدر نگران میشویم که حال مان بد می شود؛به خاطر چیزی که ما را برانگیخته است،منفجر می شویم؛احساس می کنیم از فرزند خودمان هم متنفریم،احساس آسیب پذیری شدید نسبت به معشوق مان داریم یا به او حسادت می کنیم،یا با کوچک ترین تحریکی احساس انزجار یا خشم می کنیم.ما اغلب از هیجانی که تجربه کردیم،شدتی که این هیجانات را تجربه کردیم یا از روشی که این هیجان را ابراز کرده ایم،نادم و پشیمان می شویم. در واقع،هیجان وقتی دردسر ساز می شود که ما نتوانیم به طور سالم آن را تجربه کنیم و خشم ، عصبانیت یا اضطراب خود را به طور نامناسب بروز دهیم. مثلا آقا یا خانمی که عصبانی است و آن را به طور نامناسبی به همسر خود ابراز می کند( فحاشی ، قهر و…). این ابراز نامناسب هیجان در روابط این فرد به شدت تاثیر می گذارد و روابط بین فردی وی تحت تاثیر قرار می گیرد. مهارت های هوش هیجانی: لازم است افراد درک کنند که هیجانات شان به انها چه چیزی در رابطه با طریقی که آنها زندگی شان را اداره می کنند،اشاره دارد. وقتی افراد هیجانات ناخوشایند را تجربه می کنند،بدین معناست که مشکلی وجود دارد که باید به آن توجه کنند.اغلب،صرفا ابراز هیجانات موقعیت را تصحیح نمی کند؛اگرچه گاهی این گونه است.درعوض، لازم است افراد پیام های واکنش های خود را بخوانند و به طور معقول عمل کنند تا موقعیت درست را کنند. به طور کلی مهارت های هوش هیجانی شامل درک معنای هیجانات،ابراز هیجانات،تنظیم هیجانات،درک و اعتبار بخشی هیجانات دیگران(همدلی)،درک حال و گذشته و آینده،تامل کردن،روایت کردن و ساختن هیجانات است. که بطور مفصل در مطالب بعدی به آن می پردازیم.