خود مشفق و خود انتقاگر
دیدین زمانی که میخوایم با خودمون مهربون باشیم خود انتقادگر مانع میشه که اگه با خودت مهربون باشی تنبل میشی و پیشرفت نمیکنی
چند نفر از شما فردی رو دارین که دائما سرزنشتون میکنه و با هر اتفاقی پیداش میشه و شروع میکنه به انتقاد و سرزنش
فردی که دائما این صدا همراهش هست شروع به تضعیف کردن خودش میکنه همان خودی که میتواند اوضاع و شرایط رو بهبود ببخشه
آیا این خود انتقادگر به عزتنفس و خود ارزشپنداری ما میتواند آسیب وارد کند؟
جواب بله هست، ما با انتقاد درواقع خود درونمیمون رو ضعیف میکنیم
بخاطر میارین که از کودکی معلماتون سرزنشتون میکردن، فکر میکنین عاقبت این آدم چی میشه؟
شما با فرهنگ انتقاد میتونی یک قاتل رو پرورش بدی، یک آدم شکست خورده و محقر
لطفا به این موضوع دقت کنید که خیلی از افراد ممکن است این خودسرزنشی رو نداشته باشن
اما شرم داشته باشن این دو باهم تفاوت دارد
آدم ها در اثر شرم به سه دسته تقسیم میشن
افرادی که با خود انتقاد گری شرم بیشتری رو تولید میکنن
دسته دوم افرادی هستن فریز و متوقف میشن و از انجام هرگونه عملی باز میمونن
دسته سوم فاصله میگرن ، میرن داخل تنهایی خودشون و از جمع فاصله میگیرن
دلیل اول اینگونه رفتارها کاملا مربوط به فرهنگ ما میشه
این رو لازمه که بدونیم افرادی که مهربانی و شفق خویشتن دارن احتمال شکوفایی و پیشرفتشون بیشتره
اکثر آدمهایی که در یاد و خاطرات ما زنده ماندن همانهایی بودن که در اوج اشتباهات با ما مهربان بودن ، او در اشتباهات همراهی کرد مرا چگونه خودت همراه با خودت نیستی؟
چگونه ما اینقدر مقایسه شدیم ، فرهنگ به ما میگه اگه به خودت سخت بگیری پیشرفت میکنی اما این فقط فکر ماست. ما در هر شرایطی مگر بزرگ نمیشویم چه سخت باشه چه آسون ، چه با عشق باشه و چه همراه با نفرت
پدرو مادرهایی که پراز عقده و حقارت و گرههای روانی هستن و با تحقیر بچه احساس خود بزرگ پنداری میکنن، اینها باعث رشد اون بچه نمیشن در اخر اون بچه با کلی عقده بزرگ میشه
دلیل دوم اینه که در جامعه رقابتی امروز ما نوک پیکان مقایسه هستیم این در ناخودآگاه ما ثبت شده که باید بهتر بشیم و شروع میکنیم به دنبال مدینه فاضله میگردیم
ادای َآدمهای قوی رو در آوردن خیلی افتخار بزرگی محسوب نمیشه در عوض رشد با مهربانی راحتتر هستش
شفقت خویشتن دارای سه مولفه میباشد
اولی اینکه بتونیم با ذهن آگاهی اون لحظهرو احساس وتجربه کنیم
یعنی اینکه من بتونم غمی که دارم رو تو لحظه حال تجربه کنم و دنبال راهحل نگردم
اولین قدم اینه که بجای راهحل پیدا کردن، آگاهانه به تمام وجودت نگاه کنی و ببینی چی داره بهت میگذره
این رو بدونیم که بهترین التیام برای دردتجربه اون لحظه به معنای واقعی است
ما هرباری که احساسات خود را به عقب میرانیم باعث میشم اونها مثل یک فنر بازگردند
شما با هیچ حربهای نمیتوانید از این احساسات فرار کنید وقتی که طرد شدید وقتی که کنار گذاشته شدید
وقتی طلاق گرفتید یا وقتی از دست دادین باید اون حس رو تجربه کنید
دومین مولفه
یکی از مهربانیهای انسان با خودش اینه که قبول کنیم هممون عضو و بخشی از یک جامعه هستیم
و بجای اینکه در مواقع بوجود آمدن مشکلات فرار و طرد کنیم این رو بپذیریم که همه افراد مشکل دارن امروز نوبته خودمه و فردا نوبت کسی دیگه
لازمه قبول کنیم که ناقص و شکنندهایم و وابسته و نیازمند به انسانهای دیگر هستیم
سومین مولفه
مهربانی و شفقت با خویشتن
شفقت یعنی حساس بودن به درد و رنج خود و دیگران همراه با تعهدی قوی به رفع آن
همه ما لازم داریم یک نفر رو داشته باشیم که وقتی که زمین میخوریم بعد از اینکه گریه کردیم و شکستیم بهمون بگه اشکال نداره درستش میکنیم شاید این شخص خودمان باشیم
مهربانی یعنی بجای خودانتقاد گری غصه خودت رو بخوری